ادبیات و فرهنگ
هر شاعری که می آید ، با جامعه ، با ادبیات ، با مردم و حتی با خودش بده بستان هایی دارد . . شاعر از عناصر اطراف خود بر می دارد ، آنان را ورز می دهد ، هنر پدید می آورد وبه جامعه برگرداند .
در این که ایرج شمسی زاده و ادبیات جنوب چه میزان از یکدیگر تاثیر پذیرفته اند ، سخن بسیار می توان گفت
که در این مجال اندک فرصت پرداختن به همه ی آن ها نیست . در این مقاله ی کوتاه سعی شده به برخی موارد ، اشاره ای کوتاه شود . مواردی که به صورت مواد خام در اختیار شاعر است و ایرج ، نه تنها از آنان برداشته ، بلکه به گونه ای شایسته و زیباتر از پیش به جامعه باز گردانده است . به عنوان نمونه به ضرب المثل ها و کنایات می توان اشاره کرد .
ضرب المثل ها ابزاری هستند که به کمک زبان می آیند تا به درک سریع معانی و مفاهیم کمک کنند . کاربرد آنان در جامعه به گونه ای است که گاه بیش از یک سخنرانی یا یک کتاب موثر واقع می شود . ضرب المثل ها به صورت شفاهی رسیده اند و با توجه به ساختار جامعه ی سنتی ، معمولا هر کدام برای جای خاص و با معانی ویژه ای به کار می روند . شمسی زاده با توجه به این که بنیان شعرش را بر گویش استوار کرده بود ، می بایست از این ابزار و سایر امکانات زبان گفتاری بهره می گرفت . زیبایی کار وی در آن بود که نه تنها خود را درمعانی پیش بینی شده ی ضرب المثل ها و کنایات محدود نکرد ، بلکه به معنای بسیاری از آنان وسعت بخشید و عناصر زبان گفتاری برخاسته از سنت را ، در راستای اهداف جامعه ی امروزی به کار گرفت و به آنان زندگی جدیدی داد تا بی آن که واژه ای از ضرب المثلی تغییر یابد ، اهداف جدید و معنای وسیعی را به وسیله ی آنان ، به خواننده برساند :
خـَر خهسه و صحاب نخشنودِ . خمونی
ایگن که آرد ای بیزی ، پات ای جُنبِ . دونی
دنیا چپی چواسه واوی ، اِی فلونی !
سی میره ی دیمون هاسی ای گیم عامو جونی
شمسی زاده با هوش سرشار و استعدادی که داشت ، توانست چند خصلت را هم زمان در وجود خود زنده نگه بدارد ، مسیرعشق و طغیان را برگزیند و شعرهایی بسراید که ماندگار شوند . اعتراضی که گاه پوسته ی شعر را می شکافد و عریان می شود . او در طول زندگی ادبی خود ، همواره شعر تراشید و تراشیده شد .
همان گونه که علی باباچاهی ، اسب سفید در تملک آتشی می داند ، می توان گفت ایرج نیز بسیاری از ترکیب ها و اصطلاحات را به تصرف خود در آورد به گونه ای که خروس ، جومه زرد ، مردم ، گلّی ، بارون ، تلیفون ، زن ذلیل و ... در هرزمانی ، ذهن هر شنونده و خواننده را به سوی ایرج شمسی زاده پرواز می دهد .
شمسی زاده ، چکیده ای از ادبیات بود که طرب را از سعدی ، عشقناکی را از نظامی ، غنیمت شمردن لحظات را از خیام ، رندی را از حافظ و عصیان را از فردوسی آموخته بود . او همواره زنده است چرا که شعرهایش را به دل های عاشقان سپرد .